
چند ماه پیش بود که تبلیغ کتابی را با عنوان “ربات عاشق” دیدم و با خودم قرار گذاشتم که جایزه اتمام آخرین باری که بعنوان یک دانشجو، امتحانات پایان ترم را تجربه میکند خواندن یک شبه ربات عاشق باشد. کتاب را سفارش دادم و با بی صبری تمام منتظر رسیدن آن و اتمام آخرین پروژه پایان ترم در دوره دکتریام شدم.
ربات عاشق در ۱۰ فصل جذاب و خواندنی داستان کوله گردی به نام “مارکو” و تجربه او از یک زندگی کاملا شبیهسازیشده را تعریف میکند. مارکو که علاقه زیادی به سفر و شناخت فرهنگها دارد در یکی از سفرهایش وارد شهر بسیار پیشرفتهای میشود که یکی از جاذبههای آن شرکتی بنام “لوگان” است. این شرکت تجربه منحصر به فرد و اعتیادآوری چون سفرهای مجازی را به افراد ارایه میدهد. مارکو پس از اولین تجربهاش در لوگان به سفرهای خارق العاده لوگان به شدت وابسته میشود بگونهای که تا زمان مرگش در سلول شبیهسازیاش میماند.
کوله گرد داستان در اولین سفرش دختری به نام “مریم” را میبیند و به او علاقهمند میشود.
او
مجازی عاشق میشود؛
مجازی ازدواج میٰکند؛
مجازی عشق بازی میٰکند؛
مجازی کار میکند؛
و مجازی به ملاقات مرگ میرود!
نتیجه این سفر به کما رفتن او و آغازی برای ربات عاشق است…
ربات عاشق، رباتی است که شرکت برای جلوگیری از مخدوششدن نام و اعتبارش از روی دادههای مارکو و دقیقا شبیه به خودش طراحی کردهاست…
ربات هوشمندی که درست مثل یک انسان استدلال می آورد؛
از احساسات سخن می گوید؛
میخواهد عشق را تجربه کند؛
و اخلاقیات را با بینش خودش تفسیر می کند!
کتاب ربات عاشق یکی از اولین های ایرانی است که با ارایه چندین لنز علمی، فلسفی و اخلاقی سعی کرده است تا به مخاطب زاویه دیدعمیق تری در رابطه با هوش مصنوعی و دنیای تکنولوژی محور امروزی دهد و به او کمک کند تا صرفا همراه با موج تغییرات سریع تکنولوژی به تلاطم در نیاید. آرمین کاظمی قصه گوی خوبی است و ربات عاشق را با قلمی شیوا و رسا نوشته است، هر چه باشد آدمی شیفته داستان است و هیچ چیز نیرومندتر از یک داستان خوب برای بیان مفاهیم پیچیده و برقراری تعامل بیشتر نیست. او از این خصوصیت داستان به نحو احسنت بهره برده است و در هر فصل کتاب سعی کرده است تا عمده روندهای تکنولوژی در آینده بسیار نزدیک و فرصتها، تهدیدها و تاثیرات ناشی از آن ها را خیلی ساده و بدور از استفاده از کلمات و اصطلاحات پیچیده در قالب داستانی جذاب بیان کند. آرمین با زیرکی تمام در فصول آخر کتاب از عنصر شگفت زده کردن مخاطب استفاده می کند و در انتها خواننده را با تولد ربات عاشق که از داده های کوله گردی عاشق بنام “مارکو” و برای حفظ شهرت و محبوبیت شرکت پیشرفته “لوگان” ساخته شده است، بشدت غافل گیر می کند.
نویسنده خیلی گذرا به مسایل مهمی چون کسب وکار، ابرانسان ها، چگونگی زندگی آینده و… مسایل مهم دیگری که باعث تحولات بنیادینی در آینده اجتماعات می شود می پردازد و نیز به نگرانی های حال حاضر محافل علمی و فیلسوفان تکنولوژی اشاره می کند تا خواننده را بیشتر به فکر وادارد.
او ربات عاشق را موجودیتی سوپرهوشمند معرفی می کند که می تواند احساس داشته باشد و اخلاقیات را بر اساس گزاره های خود و به نفع خود تغییر دهد. بسیاری معتقدند خلاقیت، احساسات و اخلاقیات عامل برتری آدمی بعنوان خالق هوش مصنوعی است. اما اکنون که روز به روز، مرز بین انسانیت و هوش مصنوعی باریک و باریک تر می شود باید دید که این زاویه نگاه چقدر قابل اتکا است.
سال ها قبل وقتی ایزاک آسیموف، دانشمند، پژوهشگر و نویسنده معروف و مورد علاقه ام در یکی از رمان های علمی-تخیلی اش در مورد قوانین سه گانه رباتیک (۱۹۵۰) سخن گفت، حرف هایش به سان هزیانی بود. اما اکنون با گذر زمان، روز به روز، تعداد موجودات هوشمندی که زاده فناوری هستند و به خرد جمعی متصل هستند بیشتر می شود. موجوداتی که قادرند به واسطه داده های بی شمار و دانش بی انتهایی که به آن دسترسی دارند هرگونه تصمیم مدیریتی را در مقیاس بزرگ و برای عموم جوامع بگیرند.
در این دنیای تکنولوژی زده چه بر سر آدمی خواهد آمد؟
آیا با کمک هوش مصنوعی به ابرانسان هایی بدل خواهیم شد با قدرتی مافوق تصور؟
و یا تکنولوژی ما را در بند خواهیم کشید؟
و آیا در دایره قدرت دیگری، محبوس بودن موضوع جدیدی است؟ چنانچه آرمین در جایی از کتاب از زبان یکی از کارکترها با نام “جان”به مارکو می گوید:
” ای بابا. این قدر مجازی مجازی نکن. باور کن اون زندگی ای که فکر می کنی واقعیه هم، این قدر واقعی نیست. الان با یه لباس و یه دستکش مخصوص داری تجربه ی سفر به قطب جنوب رو می بینی، می شنوی، لمس می کنی، حس می کنی و بو می کنی، تو زندگی واقعی هم با یه لباسی به اسم لباس آدم، همه این ها رو تجربه می کنی و هوس و تعصب و شهوت و کلی چیز دیگه رو تجربه می کنی. اونجا به واسطه ی یکی دیگه که زورش بیشتر از خودته، مثل خونواده و جامعه و حکومت برنامه ریزی می شی. این جا به واسطه ی لوگان.”
با خواندن صحبت های جان به یاد دو ایپزود بسیار خاص از پادکستر مورد علاقه ام استیون وست افتادم. استیون در اپیزود ۹۵ فلسفیش کن، به اندیشه نیک باستروم با این عنوان “آیا در یک شبیه ساز زندگی می کنی؟” می پردازد و در اپیزود ۱۵۳ اندیشه های والتر بنجامین فیلسوف آلمانی مکتب فرانکفورت راکه در رابطه با تکنولوژی، سیاست، هنر، رسانه، فیلم و سریال است را بیشتر شرح می دهد.
تکنولوژی که فرد را احاطه کرده تغییر بده، تا فرد را تغییر دهی!
اگر شما هم مثل من علاقه مند به خواندن رمان های علمی-تخیلی هستید پیشنهاد می کنم این داستان پژوهشی را حتما بخوانید.
واقعا داستان جالبی بود و حس کنجکاوی آدم را برانگیخته میکنه. مرسی از شما بابت معرفی این کتاب زیبا و اطلاعات خوبتون.🙏🌺🌸
عالی بود …
این داستان ربات عاشق از یک نگاه جدید تکنولوژی معرفی میکنه که میتونه برای تمام افراد با هر سطح سوادی قابل فهم و درک باشه. به نظر من خیلی داستان شیوا و روانی بود.